Canciones más populares de Abdoussatar Abdoullaev
Créditos
KOMPOSITION UND LIEDTEXT
Pub Dom
Songwriter:in
Letras
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
رو سینه را چون سینه ها هفت آب شو از کینه ها
رو سینه را چون سینه ها هفت آب شو از کینه ها
آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
آنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو
گر سوی مستان می روی مستانه شو مستانه شو
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو
افسانه شو افسانه شو
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
دیوانه شو دیوانه شو دیوانه شو دیوانه شو
چشمی که ندارد نظری، حلقهٔ دام است
آن لب که سخن سنج نباشد، لب بام است
آن لب که سخن سنج نباشد، لب بام است
بی جوهری از هرزه درایی ست زبان را
تیغی که به زنگار فرو رفت نیام است
تیغی که به زنگار فرو رفت نیام است
مست اند اسیران خم و پیچ محبت
مست اند اسیران خم و پیچ محبت
در حلقهٔ گیسوی تو ذکر خط جام است
در حلقهٔ گیسوی تو ذکر خط جام است
گویند بهشت است همان راحت جاوید
گویند بهشت است همان راحت جاوید
جایی که به داغی نتپد دل چه مقام است
جایی که به داغی نتپد دل چه مقام است
چشمی که ندارد نظری حلقهٔ دام است
آن لب که سخن سنج نباشد لب بام است
نباشد لب بام است
نباشد لب بام است
چون حال من از تو پریشان است
آشفته دلم زار و حیران است
آشفته دلم زار و حیران است
یک دم بنشین در کنار من
یک دم بنشین در کنار من
بیرون تو مرو مَیْده باران است
بیرون تو مرو مَیْده بارانه ای
گفتم به شبایْ آمدی ای جان
در دل طربایْ آمدی شادان
در دل طربایْ آمدی شادان
با شهد لبایْ آمدی خندان
با شهد لبایْ آمدی خندان
از وجد دلم لرز لرزان است
یک دم بنشین در کنار من
یک دم بنشین در کنار من
بیرون تو مرو مَیْده باران است
بیرون تو مرو مَیْده باران است
بیرون تو مرو مَیْده بارانه ای
میگُم به شبم آفتاب استی
یک تشنه لبم، جام آب استی
یک تشنه لبم، جام آب استی
اما ز چه رو در شتاب استی
اما ز چه رو در شتاب استی
میگُم که دلم از تو ترسانه
میگُم که دلم از تو ترسانه
یک دم بنشین در کنار من
یک دم بنشین در کنار من
بیرون تو مرو مَیْده باران است
بیرون تو مرو مَیْده باران است
بیرون تو مرو مَیْده باران است
بیرون تو مرو مَیْده باران است
بیرون تو مرو مَیْده بارانه ای
ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
ساعتی ناز مفرما و بگردان عادت
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده ای
چون به پرسیدن ارباب نیاز آمده ای
آفرین بر دل نرم تو که از بهر ثواب
کشتهٔ غمزهٔ خود را به نماز آمده ای
کشتهٔ غمزهٔ خود را به نماز آمده ای
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده ست
گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده ست
مگر از مذهب این طایفه باز آمده ای
مگر از مذهب این طایفه باز آمده ای
ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمده ای
Written by: Pub Dom