Lyrics

مرا چشمی است خون افشان
ز دست آن کمان ابرو
جهان پرفتنه خواهد شد
از آن چشم و از آن ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد
از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم
که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و
مشکین سایبان ابرو
هلالی شد تنم
هلالی شد تنم زین غم
که با طغرای ابرویش
که باشد مه ، که باشد مه
که بنماید ، ز طاق آسمان ابرو
تو کافردل نمی بندی
نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند
خم آن دلستان ابرو
... ...
مرا چشمی است خون افشان
ز دست آن کمان ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد
از آن چشم و از آن ابرو
جهان پر فتنه خواهد شد
از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم
که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و
مشکین سایبان ابرو
هلالی شد تنم
هلالی شد تنم زین غم
که با طغرای ابرویش
که باشد مه ، که باشد مه
که بنماید ، زطاق آسمان ابرو
تو کافردل نمی بندی
نقاب زلف و می ترسم
که محرابم بگرداند
خم آن دلستان ابرو
...
اگر چه مرغ زیرک بود
حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد
چشم آن کمان ابرو
Written by:
instagramSharePathic_arrow_out