Lyrics

من مست و تو دیوانه ، ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم ، کم خور دو سه پیمانه جانا به خرابات آ ، تا لذت جان بینی جان را چه خوشی باشد ، بی صحبت جانانه ... ... از خانه برون رفتم ، مستیم به پیش آمد در هر نظرش پنهان ، صد گلشن و کاشانه ... ... چون کشتی بی لنگر ، کژ می شد و مژ می شد وز حسرت او مرده ، صد عاقل و فرزانه گفتم ز کجایی تو ، دستی زد و گفت ای جان نیمیم ز ترکستان ، نیمیم ز فرغانه ... ... نیمیم ز آب و گل ، نیمیم ز جان و دل نیمیم لب دریا ، نیمی همه دردانه گفتم که رفیقی کن ، با من که من از خویشم گفتا كه بنشناسم ، من خویش ز بیگانه زاهد بودم ترانه گویم کردی سرحلقه ی بزم و باده جویم کردی سجاده نشین با وقاری بودم بازیچه ی کودکان کویم کردی من زاهد بیچاره ، گشتم ز خدا غافل در شهر شدم شهره ،زین پس من و ویرانه من با تو همی گویم ، کز عشق بلا خیزد هان ای دل دیوانه ، هشیار شدی یا نه
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out