Lyrics
توی معرکه هستی
تا سرم رو گردوندم
یه وقت دیدم گذشت عمر و
یه وقت دیدم گذشت عمر و
روی دست خودم موندم
روی دست خودم موندم
دیدم غربت اجباری
شده یه جور گرفتاری
دیدم عجب بلایی شد
این روزهای تکراری
با این روزای بی برگشت
که هیچکی نیست به یاد من
دیدم فقط خود عشقه
که میرسه به داد من
برگرد تو ای خاطره ساز لحظه لحظه
بی تو جلوه های زندگی پریده رنگ است
برگرد که بی تو حال و روز خوش ندارم
بین من و لحظه های من همیشه جنگ است
ما خونه عشقو واسه دلدادگی ساختیم
فکر نکن که اونو به همین سادگی ساختیم
به همین سادگی ساختیم
صاحبدل بی دل به خدا منم منم من
آن ساقه از ریشه جدا منم منم من
منم منم من
توی معرکه هستی
تا سرم رو گردوندم
یه وقت دیدم گذشت عمر و
یه وقت دیدم گذشت عمر و
روی دست خودم موندم
روی دست خودم موندم
دیدم غربت اجباری
شده یه جور گرفتاری
دیدم عجب بلایی شد
این روزهای تکراری
با این روزای بی برگشت
که هیچکی نیست به یاد من
دیدم فقط خود عشقه
که میرسه به داد من
برگرد تو ای خاطره ساز لحظه لحظه
بی تو جلوه های زندگی پریده رنگ است
برگرد که بی تو حال و روز خوش ندارم
بین من و لحظه های من همیشه جنگ است
ما خونه عشقو واسه دلدادگی ساختیم
فکر نکن که اونو به همین سادگی ساختیم
به همین سادگی ساختیم
صاحبدل بی دل به خدا منم منم من
آن ساقه از ریشه جدا منم منم من
منم منم من
توی معرکه هستی
تا سرم رو گردوندم
یه وقت دیدم گذشت عمر و
یه وقت دیدم گذشت عمر و
روی دست خودم موندم
روی دست خودم موندم
دیدم غربت اجباری
شده یه جور گرفتاری
دیدم عجب بلایی شد
این روزهای تکراری
با این روزای بی برگشت
که هیچکی نیست به یاد من
دیدم فقط خود عشقه
که میرسه به داد من
دیدم غربت اجباری
شده یه جور گرفتاری
دیدم عجب بلایی شد
این روزهای تکراری
با این روزای بی برگشت
که هیچکی نیست به یاد من
دیدم فقط خود عشقه
که میرسه به داد من
Written by: