Lyrics

گفتی اما تو نباید می رفتی
گفتم من از تو می روم تا در سفر بودن
با تو باشم
من از تو سر نمی روم
من در تو می روم
تا سبزترین بهار منظره ها
تا ماه
گفتی باش
گفتم هستم
گفتی می فهمم
گفتم من هم
گفتی بغض شک راه گلو را بسته
لحظه تصمیم است
به تو ای خوب نجیب
می توانم شک کرد؟
گفتم به ترانه دزدان شک کن
چه کسی از من و تو تشنگی باغچه را می بیند
و چه بی رحمانه مشک پر آبی را که برای
عطش باغچه باقی مانده است
نیمه شب می دزدد و به یک رهگذر قمقمه هایش پر آب
می فروشد ارزان؟
به ترانه دزد بگو
تو را باور ندارم
گفتی ترانه دزدان را باور ندارم
اما تو نباید می رفتی
Written by:
instagramSharePathic_arrow_out