Lyrics

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان نیمشب مست به بالین من آمد، بنشست سر فرا گوش من آورد و به آوای حزین گفت ای عاشق شوریده ی من خوابت هست؟ عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشود باده پرست برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الست آنچه او ریخت به پیمانه ی ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است و گر از باده ی پست خنده جام مِی و زلف گره گیر نگاه ای بسا توبه که چو توبه حافظ بشکست
Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out