هر چی تصمیم می گیرم تا بگم دوستت دارم
نمی شه، نمی شه والله نمی شه
گاهی احساس می کنم باید از تو بگذرم
نمی شه، نمی شه والله نمی شه
تو به یک نحو دیگر مره جادو می کنی
دست و پا گم می کنم تا حرفی آغاز می کنی
تا خم به ابرو می کنی
با تو، با تو، با تو ای جان غزل ها
لحظه ها سبز و غزل ها همه عاشق قصه ها
قصه مفهوم حیات خواب شقایق
من از آن لحظه که پابند تو گشتم
لحظه وصل تو را ترانه ساختم
اسم زیبای تو را سرود عاشقانه ساختم
لحظه ها وقتی نبودی یک دم آرامش نداشتم
آن شب آن شب که غزل ها روی دفترچه عاشق
انتظاری می کشیدم بیایی صفحه ها را بگشایی
تو چرا نیامدی، نیامدی، نیامدی تو؟
تو چرا نیامدی، نیامدی، نیامدی تو؟
تو چرا
هر چی تصمیم می گیرم تا بگم دوستت دارم
نمی شه، نمی شه والله نمی شه
گاهی احساس می کنم باید از تو بگذرم
نمی شه، نمی شه والله نمی شه
تو به یک نحو دیگر مره جادو می کنی
دست و پا گم می کنم تا حرفی آغاز می کنی
تا خم به ابرو می کنی
