Lyrics

من از روز ازل دیوانه بودم
دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو
سرخوش از باده مستانه بودم
در عشق و مستی افسانه بودم
نالان از تو شد چنگ و عود من
تار موی تو تار و پود من
بی باده مدهوشم، ساغر نوشم، ز چشمه نوش تو
مستی دهد ما را، گل رخسارا، بهار آغوش تو
چو به ما نگری غم دل ببری
کز باده نوشین تری
چو به ما نگری، غم دل ببری
کز باده نوشین تری
سوزم همچو گل از سودای دل
دل رسوای تو، من رسوای دل
گرچه به خاک و خون کشیدی مرا
روزی که دیدی مرا
باز آ که در شام غمم، صبح امیدی مرا
صبح امیدی مرا
Written by: Mohammadreza Shajarian
instagramSharePathic_arrow_out