Lyrics

من آن صبحم من آن صبحم که ناگاهان چو آتش در شب افتادم بیا بیا بیا بیا ای چشم روشن بین که خورشیدی عجب زادم ز هر چاک که گریبانم چراغی تازه می تابد ز هر چاک گریبانم چراغی تازه می تابد که در پیراهن خود آذرخش آسا درافتادم چو از هر ذره من آفتابی نو به چرخ آمد، به چرخ آمد، به چرخ آمد چه باک، چه باک، چه باک از آتش دوران که خواهد داد بر بادم، بر بادم تنم افتاده خونین زیر این آوار شب اما دری زین دخمه سوی خانه خورشید بگشادم الا ای صبح آزادی الا ای صبح آزادی به یادآور در آن شادی کز این شب های ناباور مَنت آواز میدادم سزد کز خون من نقشی برآرد لعل پیروزت سزد کز خون من نقشی برآرد لعل پیروزت که من در درج دل مهری به جز مهر تو ننهادم به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست به جز دام سر زلفت که آرام دل سایه ست به بندی تن نخواهد داد هرگز جانِ آزادم
Writer(s): Mahyar Alizadeh Lyrics powered by www.musixmatch.com
instagramSharePathic_arrow_out