Paroles
برای گفتن من
شعر هم به گِل مانده
نمانده عمری و نمانده عمری و
صدها سخن به دل مانده
صدا که مرهم فریاد بود زخم مرا را
به پیش درد عظیم دلم خجل مانده
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دسته مرا مشغله ای نیست
از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
حوصله ای نیست
حوصله ای نیست
سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم
هر لحظه جز این دست مرا مشغوله ای نیست
دیری است که از خانه خرابان جهانم
بر سقفِ فرو ریخته ام چلچله ای نیست
چلچله ای نیست
در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست
فاصله ای نیست
روبروی تو کیم من؟
یه اسیر سرسپرده
چهره تکیده ای که تو غبار آینه مرده
من برای تو چی هستم؟
کوه تنهای تحمل
بین ما پل عذابه
منه خسته پایه ي پل
ای که نزدیکی مثلِ من، به من اما خیلی دوری
خوب نگام کن تا ببینی چهره درد و صبوری
کاشکی میشد تا بدونی من برای تو چی هستم
از تو بیش از همه دنیا، از خودم بیش از تو خستم
ببین که خستم
غرورِ سنگم اما شکستم
کاشکی از عصای دستم یا که از پشت شکستم
تو بخونی تا بدونی از خودم بیش از تو خستم
ببین که خستم
تنها غرورِ عصای دستم
از عذاب با تو بودن در سکوت خود خرابم
نه صبورم و نه عاشق
من تجسم عذابم
تو سراپا بی خیالی
من همه تحملِ درد
تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کرد
زیر بار با تو بودن
یه ستون نیمه جونم
اینکه اسمش زندگی نیست، جون به لبهام میرسونم
هیچی جز شعر شکستن
قصه ي فردای من نیست
این ترانه ي زواله
این صدا، صدای من نیست
ببین که خستم
تنها غروره، عصای دستم
کاشکی میشد تا بدونی
من برای تو چی هستم
از تو بیش از همه دنیا
از خودم بیش از تو خستم
ببین که خسته ام
غرورِ سنگم اما شکسته ام
از عذاب با تو بودن
یه ستون نیمه جونم
اینکه اسمش زندگی نیست
جون به لبهام می رسونم
تو سراپا بی خیالی
من همه تحمل درد
تو نفهمیدی چه دردی
زانوی خسته مو تا کرد
Lyrics powered by www.musixmatch.com